زندگی، یک بازی است؛ بیشتر مردم زندگی را پیکار میانگارند. اما زندگی پیکار نیست، بازی است. زندگی، بازی بزرگ داد و ستد است. زیرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد. یعنی هر آنچه از آدمی در سخن یا عمل آشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت؛ و هر چه بدهد بازخواهد گرفت. اگر نفرت بورزد، نفرت به او باز خواهد آمد. و اگر عشق ببخشد، عشق خواهد ستاند. اگر انتقاد کند، از او انتقاد خواهد شد. اگر دروغ بگوید به او دروغ خواهند گفت. و اگر تقلب کند به او حقه خواهند زد. همچنین به ما آموختهاند که قوهی تخیل در بازی زندگی نقشی عمده دارد.
هر آنچه آدمی در خیال خود تصور کند- دیر یا زود- در زندگیاش نمایان میشود. مردی را میشناسم که از مرضی معین که بسیار نادر بود میترسید. او آن قدر به آن مرض اندیشید و دربارهاش مطالعه کرد که آن بیماری آشکارا بدنش را فراگرفت و مرد. او در واقع، قربانی خیالپردازی خود شد. برای پیروزی در بازی زندگی، باید نیروی خیالمان را آموزش دهیم. کسی که به قوهی تخیل خود آموخته باشد که تنها نیکی را تصور کند و ببیند، خواهد توانست به همهی مرادهای به حق دلش- خواه سلامت و خواه ثروت و خواه محبت و خواه دوستی و یا هر آرمان بزرگ دیگر – برسد.
در بازی زندگی، کلام نقشی تعیین کننده دارد؛ چه بسیارند کسانی که با کلام کاهلانهی خود، به زندگیاشان مصیبت فرا خواندهاند. مثلاً زنی ثروتمند مدام به شوخی میگفت: «دارم خودم را برای زندگی در خانهی مساکین آماده میکنم.» با تصویر نقش تنگدستی و تهیدستی بر ذهن نیمه هوشیار، چند سالی نیز نگذشت که کارش به همانجا کشید. خوشبختانه این قانون در هر دو جهت کار میکند. یعنی میتوان فقر را نیز به ثروت بدل کرد. وفور نعمت همواره بر سر راه انسان است. اما از طریق آرزو، ایمان، یا کلام به زبان آمده، میتواند نمایان شود. خداوند آشکارا گفته است که نخستین حرکت را انسان باید انجام دهد. بخواهید که به شما داده خواهد شد. بطلبید که خواهید یافت. بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد.